باور چیست و چگونه بر زندگی ما تاثیر می گذارد؟

باور چیست و چگونه بر زندگی ما تاثیر می گذارد؟
ذخیره سازی
0
0
اشتراک‎گذاری
گزارش تخلف
hossein

سلام. من در گروه تحقیقاتی یکشو مقاله ای در مورد باورها و نقش باورها در زندگی خواندم که در ادامه با شما به اشتراک میگذارم.

باور چیست و چگونه بر زندگی ما تاثیر می گذارد؟

آیا میدانید باور چیست و چگونه به وجود می آید؟ آیا می دانستید باورها بیش از هر چیز دیگری زندگی ما را تحت تاثیر قرار می دهند؟ به شما قول می دهم که اگر از اهمیت و نقش بالای باور ها در اتفاقات زندگیتان باخبر شوید، تلاش برای تغییر موارد دیگر را متوقف کرده و تمام انرژی خود را برای ساخت باورهایی ارزشمند متمرکز خواهید کرد.

باور چیست؟

باور، مجموعه ای از افکار، دیدگاه ها، طرز فکرها، مثال ها، مشاهدات و… است که در ذهن شخص به صورت سازمان یافته و نظام مند درآمده باشند. هر چه ارتباط بیشتری میان این طرز فکرها در ذهن شخص برقرار شود، به صورت یک منطق در می آیند. این منطق ها هر چه با مثال ها و مشاهدات تایید کننده ی بیشتری همراه باشند، قدرت بیشتری پیدا می کنند.

باورها در ضمیر ناخودآگاه ما قرار دارند و پس از مدتی ناآگاهانه و بدون اختیار ما رفتارها و تصمیمات هر لحظه ما را کنترل می کنند.

گاهی باورهای بنیادین، به سادگی قابل شناسایی نیستند. برای درک و شناخت آنها باید به عمل ذهن و نظام افکارمان سفر کنیم. باور به یک موضوع، اغلب از رفتارها و احساساتی که به صورت ناخودآگاه بروز می کنند مشخص می شوند.

باورها چگونه به وجود می آیند؟

کودکی را تصور کنید که در مدرسه به دلیل مشکلات خانوادگی موفق نشده است تا تکالیف خود را انجام دهد و مطالب جلسه گذشته را مرور کند. در کلاس درس معلم از او سوال می پرسد و او موفق به پاسخگویی نمی شود. سایر دانش آموزانِ کلاس به او میخندند و به شدت مورد سرزنش معلم قرار میگیرد. معلم به او می گوید: تو واقعا دانش آموز احمق و خنگی هستی.

این تجربه تلخ به شدت در ذهن او برجسته می شود. زیرا یکی از خصوصیات ذهن این است که تجربیات مثبت را نادیده میگیرد و در عوض تجربیات بد را برای مدتهای طولانی در ذهن نگه می دارد. او فراموش می کند که عدم پاسخگویی او به سوالات معلم، به دلیل اتفاقاتی بوده است که شب گذشته در محیط خانه رخ داده اند. ذهن این موارد را نادیده می گیرد ولی توجه او را به اتفاق تلخ کلاس و حرف های معلم معطوف می کند.

باور چیست؟

این کودک مدام از خود سوال می پرسد که آیا من واقعا احمق و خنگ هستم؟ و در ذهن خود به دنبال پاسخی برای آن می گردد. هنگامی که داده های ذهن خود را مرور می کند، به یاد حادثه ای می افتد که زمانی در گذشته سینی چای را بر روی زمین ریخته و مورد سرزنش پدر و اعضای خانواده قرار گرفته و جملاتی شبیه به جملات معلم را از زبان پدر شنیده است.

هرچه فرد ارتباط بیشتری بین تجربیات گذشته و حال، در ذهن خود ایجاد کند و نتایج یافته هایش را به یکدیگر پیوند بزند، منطقی در درون ذهن او شکل می گیرد که او واقعا فردی احمق و خنگ است. او به تدریج این موضوع را باور می کند و باورهای او در ذهن نیمه هشیارش، رفتارها و احساسات او در آینده را کنترل می کنند.

اهمیت باورها در کسب موفقیت

باورها نقش بسیار مهمی در کسب موفقیت افراد دارند. باورها به صورت ناخودآگاه به ما دیکته می کنند که چگونه تصمیم بگیریم و چه رفتاری را از خود بروز دهیم. تا زمانی که شخص باور دارد، فردی احمق و بی استعداد است، نمی تواند رفتاری هوشمندانه و خلاقانه از خود بروز بدهد. ذهن ناخودآگاه شخص با اتفاقاتی که به سمت او جذب میکند نیز مدام باورهای ذهنیش را تایید میکنند.

فرکانس های ذهنی او، شخص را در مدار فرصت هایی قرار نمی دهد که بتواند از استعداد و توانایی خود استفاده کند و اگر هم با این فرصت ها روبرو شود، احساسات درونی، اعتماد به نفس و عزت نفس ضعیف او مانع از انجام کاری خلاقانه از طرف او می شوند.

بنابراین هر تلاشِ بیرونی برای کسب موفقیت، بدون تغییر باورها غیر ممکن است. زیرا نیرویی بسیار قدرتمند در عمق ذهن و ضمیر شما مانع از موفقیت شما می شود و در تمام لحظات، به شما گوشزد میکند که:

 موفقیت غیر ممکن است و تو از پس آن بر نمی آیی زیرا تو فردی احمق و بی استعداد هستی

پس برای موفقیت اولین قدم، شناسایی باورها و تلاش برای تغییر آنهاست.

چگونه باورها را شناسایی کنیم؟

باورهای ما به دلیل اینکه در ضمیر ناخوداگاه ذهن ما قرار دارند و به صورت ناآگاهانه رفتارهای ما را کنترل می کنند، به راحتی قابل شناسایی نیستند. برای شناسایی باورها باید به عمق افکار و احساسات و رفتارهایمان سفر کنیم.

برای شناسایی باورها باید رفتارها و احساست خود را زیر نظر بگیرید و دلیل بروز آنها را کشف کنید. این کار نیازمند صرف زمان و دقت بالایی است. وقتی در شرایط احساسی خاصی قرار میگیرید یا رفتاری خاص از شما بروز می کند، با پرسیدن سوال هایی در مورد دلیل و چرایی آن سعی کنید ریشه و عامل به وجود اورنده آن را شناسایی کنید. برای مثال فردی که احساس بدی دارد، باید شروع به پرسیدن سوال از خود بکند که:

 چرا حال من بد است؟

پاسخ: چون در انجام کاری شکست خورده ام و همه چیز خراب شده است

چرا کار به درستی انجام نشده است؟

پاسخ: چون توانایی انجام آن را نداشتم.

چرا توان انجام آن را نداشتی

پاسخ: چون استرس داشتم و احساس میکردم از پس آن کار برنمی آیم

چرا احساس میکردی از پس آن بر نمی آیی؟

پاسخ: چون تا به حال تجربه انجام کاری موفقیت آمیز نداشته ام

چرا تجربه انجام کاری به صورت موفقیت آمیز را نداشته ای؟

پاسخ: چون احساس میکنم احمق و بی استعداد هستم

و این احساس ریشه در حرف ها و تجربیات دوران کودکی دارد.

راه دیگر برای شناسایی باورها توجه به رفتارها و الگوهایی است که مدام در رفتار ما اتفاق می افتند.

  • تا به حال افرادی را در جمع دوستانه تان دیده اید که مدام یک الگوی رفتاری را تکرار می کنند؟ برای مثال برخی افراد همیشه دیر می رسند. در محیط کار مدام از رئیس خود به خاطر تاخیرشان عذرخواهی می کنند و همیشه در حال توجیه این هستند که به چه دلیل دیر رسیده اند. برای مثال یک روز در ترافیک گیر می کنند یک روز لباسشان را گم می کنند، یک روز خواب می مانند، یک روز شیر خشک بچه تمام شده بود و… . اگر یک روز دو ساعت زودتر بیدار شوند هم، مشکلاتی ناخودآگاه پیش رویشان قرار می گیرد که باز هم دیر می رسند.
باور چیست و چگونه بر زندگی ما تاثیر میگذارد
  • بعضی از افراد همیشه مریض هستند. امروز به دلیل اینکه از استخر بیرون آمده بودند و باد شدیدی می وزید سرما خوردند. هفته قبل در هنگام سرخ کردن سیب زمینی ها دست خود را سوزاندند. ماه پیش در بازی فوتبال پایشان پیچ خورد و ربات های پایشان پاره شد. مطمئنا اگر هفته بعد هم آنها را ببینیم داستانی از یک بیماری یا نقص عضو جدید دارند که برایتان تعریف کنند.
  • گروهی همیشه بدهکارند. اگر کل ذخایر بانک مرکزی را هم به آنها بدهید، پس از یکسال بازهم مبلغ قابل توجهی بدهکار هستند. اگر دلیل این بدهی ها را از آنها جویا شوید، داستانهایی از اشتباه در سرمایه گذاری، بدشانسی، کسادی بازار و… را بهانه می کنند تا به شما ثابت کنند این بدهی ها تقصیر آنها نیست و این مشکلات از بیرون به آنها تحمیل شده است.
  • برخی افراد نیز هستند که وقتی در شرکتی استخدام می شوند، پس از مدت کوتاهی اخراج می شوند. این افراد همیشه در جستجوی شغل جدیدی هستند. اگر از آنها بپرسید که شغل رویاییتان چیست؟ و سپس مطابق با آرزوی آنها شغلی پیدا کنیم و یا بسازیم و به آنها تقدیم کنیم، باز هم پس از چند ماه از آن شغل اخراج می شوند و احتمالا اگر دلیل را جویا شویم، بد رفتاری کارمندان یا رئیس یا دلایل دیگر را علت این اتفاق می دانند.
  • سال ها قبل دوستی داشتم که با پایاننامه اش بسیار مشکل داشت. هر زمان تصمیم می گرفت تا پایاننامه اش را شروع کند ناگهان مشکل بزرگی برای کامپیوترش پیش می آمد. یک روز فونت های کامپیوترش پاک می شدند یک روز کارت گرافیکش می سوخت. یک روز کامپیوترش هنگ می کرد. حتی یکبار که از این وضعیت کلافه شده بود پیشنهاد کردم با هم به کتابخانه دانشگاه برویم تا با هم از کامپیوتر دانشگاه استفاده کنیم و بر روی پایاننامه اش کار کنیم. اما به محض شروع به کار، برق دانشکده قطع شد و کار دوستم نیمه تمام باقی ماند.
  • آیا تا به حال اتفاق افتاده که خودتان یا شخصی تصمیم بگیرید رژیم غذایی سالم تری را دنبال کنید؟ به محض اینکه تصمیم می گیرید خوردن غذاهای چرب و پر کالری را متوقف کنید، تلفن شما شروع به زنگ زدن می کند و دوستانتان شما را به یک مهمانی و صرف شام دعوت می کنند. در طول یک روز چندین تلفن به شما می شود و به بهترین عروسی ها و مهمانی ها دعوت می شوید و شما به ناچار از تصمیم خود منصرف می شوید.
  • برخی افراد مدام از وضع اقتصادی شکایت دارند. آنها می گویند اصلا کار نیست. بازار خراب است. مردم نان ندارند بخورند. همه چیز به هم ریخته و در همین حال اگر نگاهی به خیابان بیندازید می بینید که مغازه ی بعضی از آدمها جا برای ایستادن ندارد و یا افرادی هستند که در حال معامله ی خانه های میلیاردی هستند.
  • بعضی از مردم پس از سفر به یک کشور خارجی و بازگشت ممکن است راضی یا ناراضی باشند. بعضی ها می گویند هیچ وقت به این کشور سفر نکن! همه ی آدمها دزد هستند. وقتی وارد این کشور شدیم و به محض خروج از هواپیما دزد چمدان ما را دزدید و در عین ناباوری درست هفته پیش شما دوستی را دیدید که از همین کشور برگشته بود و از رویایی ترین اتفاقات و لحظاتش در همان کشور، برایتان تعریف می کرد. اینکه افراد آن کشور همگی انسانهایی خونگرم و مهمان نواز هستند. آنها میگویند: “چند روزی که در این کشور بودم از بهترین روزهای عمر من بود”.
    عجیب است؟ کدام یک درست می گویند؟

اگر تا به اینجا آنچه در مورد باورها گفته شد را به خوبی درک کرده باشید، پاسخ این سوال ساده است. در حقیقت هر دوی آنها درست می گویند! اما چگونه چنین چیزی ممکن است؟

جهانی که در آن زندگی میکنیم بی نهایت بعد دارد. هر کس با توجه به باورهایی که در ذهن دارد، بعدی از جهان را میبیند و تجربه میکند که با باورهای ذهنی او سازگاری دارند. یعنی فردی که به ثروت و فراوانی درجهان باور دارد، فراوانی و فزونی را میبیند و از انها بهرمند می شود. فردی نیز که فقر و بد بختی را باور کرده نیز، چیزی جز تنگدستی و فقر را تجربه نمی کند.

باور

باور

به طرز کار یک ترموستات دقت کنید. المنت های آهنی شروع به گرم شدن می کند و هنگامی که به درجه ی معینی برسد، پایه های ترموستات باز شده و اجازه نمی دهد دما از حد معین شده بالاتر برود و همچنین وقتی دما شروع به سرد شدن می کند پایه های ترموستات به هم می چسبد. در حقیقت ترموستات وسیله ای است که همیشه دما را در یک درجه حرارت معین و ثابت نگه می دارد. این درجه حرارت را خود شما در تنظیمات ترموستات انتخاب می کنید.

باور ترموستات ذهن است

باور ترموستات ذهن است

ذهن نیز دقیقا طرزکاری شبیه به ترموستات دارد. همانطور که شما درجه حرارت خاصی را در تنظیمات ترموستات ثبت می کنید، الگوهای ذهنی نیز مانند همین درجه حرارت، توسط خود شما در ذهنتان ثبت شده است که زندگیتان را در یک حالت ثابت نگه می دارند. فردی که غمگین است و الگوهای ذهنی غم بر او مسلط باشد، هنگامی که اتفاقات شاد و مثبتی برای او رخ بدهد ذهن او به مانند یک ترموستات عمل می کند و می گوید: نه!!! این مقدار اتفاقات خوب و شاد عادی نیست. این خوشی ها ناپایدار هستند. باز هم مثل همیشه یک اتفاق بد همه چیز را خراب خواهد کرد. ذهن آنها، ناخودآگاه این باور را القا می کند که باید اتفاق بدی بیوفتند و من نباید اینقدر شاد باشم. آنقدر ذهن، این باور را تکرار می کند که نهایتا همانطور که انتظار داشتند، اتفاق بدی را به خود جذب می کنند. در این وضعیت، در یک حالت تعادل ذهنی که با باورهای آنها همسان است قرار می گیرند و فرد باخود می گوید: “دیدی درست حدس می زدم!”
تمام اتفاقاتی که مدام در زندگی ما تکرار می شوند و شرایط زندگی ما چه خوب و چه بد را رقم می زنند، ناشی از باور هایی است که تبدیل به الگوهای ذهنی شده اند. لازم به ذکر است که همیشه الگوهای ذهنی، منفی نیستند. بسیاری از آدمها ذهنشان مثبت برنامه ریزی شده است. اینها مدام شانس می آورند یا همیشه شاد هستند. انسانهایی هستند که در هر شرایط و مکانی که باشند فرصت های فوق العاده ای برای ثروتمند شدن را به خود جذب می کنند. افرادی که کمترین تلاش را می کنند اما بهترین نتایج را دریافت می کنند. افرادی که مورد توجه دیگران هستند و همه دوست دارند وقت و هزینه زیادی را صرف کنند تا لحظاتی را با آنها و در کنارشان سپری کنند و… .

نظرتان را بنویسید