یک رابطه زمانی به درستی پیش خواهد رفت که هر دو طرف بر اساس هدف معین و صحیحی وارد رابطه می شوند و هر دو طرف در جهت حفظ رابطه تلاش می کنند و آن چه که از همه مهم تر است این است که رابطه زمانی موفق خواهد بود که هر دو طرف از سلامت روحی و روانی برخوردار باشند و هدف آن ها از عشق و ازدواج پر کردن کمبود ها و یا رهایی از مشکلات قبل از رابطه نباشد و البته ارتباط آن ها به دلیل وجود اختلال روانی نباشد .
زندگی با کسی که دچار یکی از اختلالات عشق است بسیار دشوارتر از آن است که بخواهید نام رابطه را عاشقانه بگذارید. توهم عاشقی، عشق وسواسی و علائم اختلال وسواس فکری عملی و اختلال دلبستگی چهار اختلال روانی در رابطه است که با عشق آتشین و دوست داشتن خالصانه در شروع و مراحل اولیه یک رابطه اشتباه گرفته میشوند.
در ادامه مطلب به معرفی اختلال هایی می پردازیم که ممکن است با رابطه صحیح و اصولی فاصله بسیار زیادی داشته باشد:
توهم عاشقی/ خود معشوق پنداری یا اروتومانیا
دوست داشته شدن عالی است. هیچ کس از اینکه مورد پذیرش، تائید و علاقه یک نفر قرار بگیرد بدش نمیآید. اما واقعیت این است که بسیاری از ما نمیتوانیم هر روز و هر لحظه انتظار چنین چیزی را داشته باشیم. طرف دیگر رابطه حق دارد که گاهی اصلا حوصله نداشته باشد و ابراز علاقه نشان ندهد. اصلا ممکن است هیچ رابطه یا موقعیت عاشقانهای وجود نداشته باشد. اما کسی که توهم عاشقی دارد تصور میکند که یک نفر او را هر لحظه و عمیقا دوست دارد. کسی که توهم عاشقی دارد دائما احساس میکند دیگری در حال تله پاتی، فرستادن یک پیام رمزآلود و خاص و رفتارهای عاشقانه است. او دائما در حال تفسیر رفتارهاست و تلاش میکند از هر چیزی برداشتی عاشقانه داشته باشد.
اروتومانیا نوعی بیماری اختلال هذیان است که اغلب در آن فرد معتقد است که یک فرد ثروتمند، مشهور یا خاص و بر جسته مانند هنر پیشه یا ورزشکار و یا هر فرد دیگری که موقعیت اجتماعی بالایی دارد، به او علاقه مند است! این نوع عشق بر اساس واقعیت و منطق نمی باشد. بدون این که شاهدی بر این عشق وجود داشته باشد آن ها به شدت به این عشق پا فشاری می کنند. این نوع اختلال نوع متداول از توهمات اختلال پارانوئید می باشد و به شدت اعتقاد دارد که فرد دیگری عاشق او شده است. این نوع اختلال به صورت ناگهانی شروع می شود و با شخصی خواهد بود که هیچ ارتباطی با او نداشته و یا بسیار کم بوده است . البته نا گفته نماند که این اختلال ممکن است همراه با اختلال دیگر که توهم و مانیک هستند، باشد. در برخی از آن ها اعتقاد دارند که فرد دیگر به شکل پنهانی عاشق او شده است و در یک زمان چندین نفر به او علاقه دارند. از علایم کلی آن می توان به فرستادن ایمیل ، پیام و تماس های مکرر به صورت مصرانه به عشق خیالی و یا مورد دیگر این که فرد گمان می کند که عشق خیالی به او نگاه و ایما و اشاره و پیام های مخفی با او ارتباط بر قرار می کند . فعالیت های دیگر زندگی او تحت تاثیر قرار می گیرد . چنین افرادی نیازمند دارو درمانی و روان درمانی می باشند و اگر نادیده گرفته شود ممکن است آسیب زا باشد .
اختلال دلبستگی
معمولاً افرادی از این اختلال رنج میبرند که در کودکی ارتباط عاطفی سالمی با مراقبان خود نداشتهاند. در شکل سالم دلبستگی در کودکان نیاز های وی توسط نخستین مراقبانش برآورده میشود، تغذیه، مراقبت از سلامت جسمی کودک، تماس جسمی، برقراری ارتباط چشمی، به آغوش کشیدن و لبخند زدن نیازهای اولیه کودک تازه متولد شده است که باید توسط والدین برآورده شود. در رابطه عاشقانه و عاطفی این افراد به دو شیوه عمل میکنند. آنها یا از هر رابطه نزدیکی اجتناب میکنند یا در خواست زیادی برای یک ارتباط عاطفی شدید دارند. گروه اول ترس شدیدی از صمیمیت دارند و احساس بیاعتمادی و خشم و ناراحتی میکنند.
این اختلال از دوران کودکی شروع می شود و اگر درمان نشود و تحت کنترل قرار نگیرد، تا بزرگسالی ادامه پیدا می کند و مشکلات بسیار زیادی را در زندگی فرد به وجود می آورد. تکانشگری، رفتار های منفی، کنترل گری، کمبود اعتماد، عصبانیت، حس بیچارگی و درماندگی، فقدان حس مسئولیت، آشفتگی و ... می باشد. زمانی که افراد به اختلال دلبستگی مبتلا هستند ممکن است به شیوه های کاملا متفاوتی واکنش نشان دهند یکی از آن ها به این صورت است که فرد به شدت از برقراری رابطه صمیمانه هراس دارد و هیچ گونه اعتماد و اطمینانی برای شروع رابطه ندارد . اما برخی دیگر هستند که به شکل متفاوتی واکنش نشان می دهند یعنی خواستار یک ارتباط عاطفی شدید هستند.
دوران کودکی بسیار مهم می باشد و زمانی که از سوی والدین به ویژه مراقب اصلی خود یعنی مادر ارتباط عاطفی کافی را به دست نیاورد، در کودکی و بزرگسالی احتمال ایجاد اختلال دلبستگی وجود خواهد داشت. والدین باید به روابط صمیمی با کودکان خود از همان دوران نوزادی بسیار دقت کنند تا دلبستگی سالم در آن ها تشکیل شود .
حتما بخوانید: ارتباط سبک دلبستگی کودک و روابط عاشقانه بزرگسالی
عشق وسواسی
علاقه شدید عاطفی و تمایل برای با هم بودن و ابراز علاقه در ابتدای هر رابطه طبیعی است اما این چیزی نیست که بخواهد در یک رابطه طولانی دوام پیدا کند. شور عشق به مرور زمان کمتر میشود و با احساسات و تجربههای رومرزه در میآمیزد. در رابطه طبیعی شما متعهد هستید و به نیازهای یکدیگر توجه میکنید؛ یکی از خواستههای مهم و اساسی هر آدمی احترام به حریم خصوصی است،اما متأسفانه کسی که اختلال وسواس در عاشقی دارد دائماً در شور و حال اولیه است او رابطه را مجموعهای از احساس دوست داشتن، مشکلات روزمره، خستگی، اختلاف نظر و بیحوصلگی نمیداند و برداشت او از هر نوع کم توجهی به خاطر خستگی و فشار روزانه یا بیحوصلگی فقط نفرت و بیعلاقگی است. چنین افرادی به خود و شریک زندگیشان آسیب میزنند، تهدید به خودکشی میکنند و واقعیت زندگی را همانگونه که هست نمیپذیرند. آنها شکاک هستند و تمایل زیادی به کنترل قربانی خود دارند.
اختلال ارتباط OCD
این اختلال ناشی از یک ترس شدید و عمیق است که فرد قادر به خنثی کردن آن به شیوههای معمول نیست. OCD میتواند اختلال ترس و وسواس از میکروب، بلندی، کثیفی یا تمیزی یا هر چیز دیگری باشد. این اختلال وسواس شدید همراه با ترس در رابطه نیز است. فرد دچار اضطراب دائماً از خودش میپرسد: آیا او دوستم دارد؟ آیا من در رابطه درستی هستم؟ آیا او مرا ترک میکند؟ به احتمال زیاد اکنون برایتان تشخیص عشق واقعی و عشق بیمارگونه آسانتر شده است. کسی که شما را تحت فشار علاقه خود قرار میدهد، سعی میکند شما را به بهانه عشق کنترل کند، شک و ترسهایش را به حساب علاقه میگذارد، از شما انتظار دارد همیشه در حال و هوای عاشقی باشید، به حریم خصوصیتان احترام نمیگذارد، خودش را صاحب و مالک شما میداند و دائماً به دنبال تأیید شماست یک عاشق واقعی نیست.
اختلال شخصیت وابسته
چنین افرادی نیاز شدید به مراقبت شدن دارند و اعتماد به نفس پایینی دارند و به دنبال کسب راهنمایی و اطمینان خاطر از سوی دیگران هستند او همواره در تلاش است تا اطرافیانش را از خودش راضی نگه دارد. افراد با اختلال شخصیت وابسته بسیار مهربان و فداکار هستند و انقدر به طرف مقابل می چسبند که در نهایت او را از خود می رنجانند. چنین فردی برای این که دیگران را از دست ندهد از بالاترین سطح هماهنگی برخوردارند. چنین افرادی بسیار حرف گوش کن هستند چنین فردی از تعارض مزمن در زمینه عدم اعتماد به دیگران رنج می برد او دارای ترس نا معقول در مورد رها شدن از سوی دیگران دارد و به همین دلیل همواره تلاش می کند که دیگران او را مطمئن سازند که نسبت به او وفادار خواهند بود و او را دوست خواهند داشت چنین فردی اعتماد به نفس کافی ندارد و همواره می ترسند که بدون کمک دیگران نتوانند زندگی خود را بگذرانند. افرادی که در دوران کودکی والدینی کنترل گرا، مراقبت کننده و بسیار با محبت داشتند و یا فردی همواره تلاش می کند تا همه نیاز های فرزند او را بر آورده سازند. در چنین شرایطی فرد نیازمند دریافت حمایت از فرد دیگر می باشد و برای این که بتواند رابطه درست و منطقی بر قرار سازد، باید زیر نظر درمان های روانشناختی قرار گیرد.
منبع: میگنا
در ادامه بخوانید: عناصر عشق
اشتباه گرفتن اختلال روانی به جای عشق
ذخیره سازی
0
0
اشتراکگذاری
گزارش تخلف
نظرتان را بنویسید